باران

دردهاي تنهايي

آرزوهایم هوایی میشوند …! به باد میروند …!..

 
هوا بارانی ست شیشه...

 


 

چرا دیگر بخار نمیگیری؟


نترس!
دیگر اسمش را رویت نمینویسم!........



|پنج شنبه 30 آذر 1391| 17:0|دختري از تبارآينه ها|