دردهاي تنهايي

آرزوهایم هوایی میشوند …! به باد میروند …!..

ساعتها زیر دوش می نشینی به کاشی های حمام خیره می شوی



غذایت را سرد می خوری



ناهار ها نصفه شب ، صبحانه را شام!



لباسهایت دیگر به تو نمی آیند ، همه را قیچی می زنی!



ساعتها به یک آهنگ تکراری گوش می کنی و هیچ وقت آهنگ را حفظ نمی شوی!



شبها علامت سوالهای فکرت را می شمری تا خوابت ببرد!



تنهایی از تو آدمی میسازد که دیگر شبیه آدم نیست…



|پنج شنبه 19 بهمن 1391| 11:33|دختري از تبارآينه ها|