دردهاي تنهايي

آرزوهایم هوایی میشوند …! به باد میروند …!..

هركسي دوتاست...

وزينب يكي بود

ويكي چگونه ميتوانست باشد؟

هركسي به اندازه اي كه احساسش ميكنند هست

وزينب كسي كه احساسش كند نداشت

سرمايه ي مارائيه هركس حرف هايي است كه براي نگفتن دارد

حرف هايي كه اگر گوشي نبود نميگوييم

زينب براي نگفتن حرف هاي بسياري داشت

ودرونش پر بود از آنها

وسرشار بود از نگفتن ها....

براي زينب جز خدا هيچ نبود

وعشقي كه هيچگاه سر به ابتزال گفتن فرود نياورد

آري برايش جز خدا هيچ نبود

ودر نبودن نتوانستن بود

ودر نتوانستن نبودن.....

 

 



|جمعه 27 بهمن 1391| 16:20|دختري از تبارآينه ها|