دردهاي تنهايي

آرزوهایم هوایی میشوند …! به باد میروند …!..

هرگز به دستم ساعت نمی بندم

 


روزی از من پرسیدند

 


پس چگونه است

 


که همیشه سر ساعت به وعده می آیی؟

 


گفتم:

 


ساعت را از خورشید می پرسم

 


پرسیدند

 


روزهای بارانی چطور؟

 


گفتم:

 


روزهای بارانی

 


همه‌ی ساعت ها ساعت عشق است!

 


مچم را گرفتند  و گفتند

 

 

پس بخاطر همين است

 


 که روزهای بارانی

 


تو همیشه خیسي...!!!

 



|دو شنبه 19 فروردين 1392| 16:26|دختري از تبارآينه ها|