دردهاي تنهايي

آرزوهایم هوایی میشوند …! به باد میروند …!..

خسته ام از خودم....

 

چقدر دلم ميخاد باكسي حرف بزنم...

 

خسته ام خدا...ميشه انصراف بدم...

 

خدا از دستم ناراحت نشو

 

...كسيو نداشتم باهاش حرف بزنم رفتم ...

 

دفتر نقاشي خوبي  بهم دادي....

 

 



|چهار شنبه 28 فروردين 1392| 19:36|دختري از تبارآينه ها|