دردهاي تنهايي

آرزوهایم هوایی میشوند …! به باد میروند …!..

بعضي ها ديدن خيلي چيز هارو ندارن


ميان جمع ميشن برات نقشه ميريزن ...


تا يه سري رابطه هارو كم رنگ كنند


ميان ميشن سوهان روحت


شروع ميكنن بهت ضربه زدن


داغونت ميكنند


اما فقط  خودت ميموني و خودت ..تنهاي تنها..


در مقابل چند نفر...


اما چيزي كه باعث ميشه يه تنه جلو شون وايسي..


حضور يه نفره..


يه نفر كه مثل كوه پشت واستاده


كسي كه باعث ميشه ديگه نترسي..



كسي كه هروقت دستات لرزيدمياد دستاتو ميگيره وبهت اميد ميبخشه..



كسي كه بهت ميگه نترس.. من باهاتم


كسي كه بهت ميگه خيالت تخت هيشكي مارو از هم نميگيره و



تو اونقدر اميد وار ميشي كه دلت ميخاد بال در بياري


كسي كه وقتايي دلت ميگره بهت زنگ ميزنه وبرات غزل ميخونه..



كسي كه هر بار ميبينيش دلت ميخاد محكم بغلش كني و


تو گوشش بگي


باز امروز چقدر خوشگل شدي..


كسي كه وقتي تو چشماش نگاه ميكني جون تازه اي ميگيري


كسي كه حاضري براش دست به هر كاري بزني..


آره

گاهي وقت ها يه نفر ميشه تموم زندگيت...










|سه شنبه 3 ارديبهشت 1392| 19:25|دختري از تبارآينه ها|