دردهاي تنهايي

آرزوهایم هوایی میشوند …! به باد میروند …!..

کاش هفت ساله بودم

روی نیمکت چوبی می نشستم

مداد سوسماری در دست

باصدای تو دیکته می نوشتم

تو می گفتی بنویس دلتنگی

من آن را اشتباه می نگاشتم

اخمی بر چهره می نشاندی و من

به جبران

دلتنگی را هزار بار می نوشتم!



|جمعه 21 مهر 1391| 10:39|دختري از تبارآينه ها|