آرزوهایم هوایی میشوند …! به باد میروند …!..
باران می بارد... تو زلال می شوی ، مثل آیه های احساسم وقتی با نام تو تلاوت می شوند *** باران می بارد من نا صبور می شوم مثل چشمان خیس کوچه ای که رهگذرش را گـــــــم کرد... *** باران می بارد تو زیبا میشوی ، آنقـــــــــــــــــــدر که پرنده ای می آید... وبرشانه ات آشیانه می سازد *** باران می بارد... من سـکوت می کنم واژه ها بهانه ی تو رامی گیرند من ، شاعر میـــــــــــــــــــ شوم... باران می بارد توعبور می کنی مانند شـــــــــهابی بر آسمان دلمــ ـــ ـــ ـــ ـ ـ *** باران می بارد من همچون دوره گردی کوله بار شعرم بردوشـــــ... از کوچه ها میـــــــــــــــــــ گذرم *** باران می بارد تو زلال می شوی زیــــــــــــبا می شوی عبــــــــــــــــــور می کنی... عبـــــــــــــــــــــــــــور می کنی:(( *** باران می بارد ودوره گردی غزل به دوش در کوچه های غریبـــــــــــــ... دختری یک دوبیتی عاشقانه می خواند مادری ، یک ترانه ی مادرانه می خواند... پیرمردی عصازنان ،یاد دوران جوانی می خواند پسرک توپ به دست ،شعربی بهانه می خواند.. اما... غزل ها که فروشی نیست ! همه اش به نام تو است...