دردهاي تنهايي

آرزوهایم هوایی میشوند …! به باد میروند …!..

تو میروی و من فقط نگاهت میکنم

تعجب نکن که چرا گریه نمیکنم...

بی تو یک عمر فرصت برای گریستن دارم اما

برای تماشای تو همین یک لحظه باقی است

شاید همین یک لحظه اجازه ی زیستن در چشمان تو را داشته باشم

پس بگذار بخندم...وخيال نكن كه خنده ام از خوشحاليست

شايد توهم لبخندي..بزني....

پس بخند..

اينها..همه...زيبايي هاي توست...

انهارا دريغ نكن

 

 



|جمعه 6 دی 1392| 11:43|دختري از تبارآينه ها|