آرزوهایم هوایی میشوند …! به باد میروند …!..
درفضايي روشن وبي انتها راه سوي آسمان ها باز بود چشمه ي نور وصفاي ماه تاب روح من ديوانه پرواز بود نيمه شب در عالم افلاكيان بادلي افسرده ميكردم نگاه اشك حسرت چهره ام را ميگداخت ديگر از غم طاقت و تابم نبود زانكه در اين كوره راه زندگي آسمانم بود و مهتابم نبود! پرده جانكاه ضلمت را بسوز اي دل من شعله ي آهت كجاست؟ جانم از اين تيرگي برلب رسيد آسمان من ماهت كجاست؟؟؟؟
|سه شنبه 23 آبان 1391
|
17:20|دختري از تبارآينه ها