دردهاي تنهايي

آرزوهایم هوایی میشوند …! به باد میروند …!..

دیری است به چشم های تو وابسته ام

به ضریح نگاهت دخیل بسته ام

شایدتقدس چشمان عاشقت

شفادهد دل بیماروخسته ام

ازان روزکه دلم صیدیک نگاه شد

دیگرکبوتربال وپرشکسته ام

خوشم به شکوه های شبانه ی عاشقی

صبحدم پرنده ی ازقفس رسته ام

بیابگیرتحفه ی عشق ارزانیت بادا

دیگر ز هرچه عشق وعاشقی است خسته ام

 

 



|شنبه 27 آبان 1391| 17:16|دختري از تبارآينه ها|